در ادامه مباحث مربوط به وجود در مورد موضوعی صحبت خواهیم کرد که شاید بتواند بخشی از سوالات ما را پاسخ دهد و آن علم خداوند است.
وجود بر مبنای علم خود، طبق مقتضیات اوصاف خود، متجلی میشود.
گفتیم هر چیزی که موجود است، ظهور یکی از اوصاف وجود است. این ظهور عالَم را میآفریند که بینهایت تنوع در آن وجود دارد و تمامی آن متعلقات و تنوع از علم وجود نشأت میگیرد.
هر مخلوق از دو بخش تشکیل شده است : از آن جهت که یافت میشود، منعکس کننده خود وجود است و از آن جهت که فانی و میرا هستند، انعکاس حقایق خویشتن است.
این مخلوقات در جنبه ذاتی از وجود مطلق سرچشمه گرفتهاند و از جنبه وجودی و بودن، از آن چیزی که درون خود را نمایان میکنند از هم متمایز میشوند. بهترین مثالی که میتوان در این زمینه مطرح کرد انسان است. تمامی انسانها از وجود مطلق بوجود آمده و خلق شدهاند. ولی اینکه هر انسانی با توجه به قدرت درک، فهم و اختیار خود چه کاری انجام دهد، ناشی از انعکاس خود در هستی است. به همین دلیل انسانها با یکدیگر تفاوت دارند.
با این اوصاف، وجود، واحد و یگانه است و تمامی کثرات تحت پوشش او قرار دارند. پس اینگونه نیز میتوان نتیجه گرفت :
خداوند هم واحد است و هم کثیر.
بر همین اساس عرفا و اندیشمندان، اسماء خداوند را به دو دسته تقسیمبندی میکنند : دسته اول به وحدت و یکتایی اشاره میکند. مانند : رحمت ، لطف و دسته دوم که متعلق به کثرات هستند. مانند : غضب و قهر.
اسامی دسته اول نسبتهایی هستند که باعث قرب و نزدیکی به خداوند و اسامی دسته دوم نسبتهایی میباشند که باعث بُعد و عدم هماهنگی و عدم اعتدال میشوند.
بنا به گفته و تعریف عرفـا، گِل آدم با این دو دسته سرشته شدهانـد و همین اسماء هستند که باعث پیدایش جهان دو قطبی ( خوب – بد ) شدهاند.
وجود هنگامیکه متجلی میشود از هر دو حیث تجلی مییابد؛ هم کثرت هم وحدت، هم بُعد هم قرب.
این در اصل ارتباطی بین عالم کبیر و عالم صغیر نیز هست ( مقاله مربوطه را از اینجا بخوانید ). عالَم کبیر با تمام گستردگی مکانی و زمانی که دارد، کثرات بینهایت خداوند را عیان و ظاهر میکند. در مقابل همانگونه که در مقاله مربوطه ذکر شد، عالَم صغیر تمامی صفات را جمع و وحدت و کلیت واحد وجود را ظاهر میسازد.
به این علت است که علم خداوند در عالَم جاری است.