در ادامه مباحث مربوط به خلق و انسان به موضوع و تعریفی میرسیم که از آن به عنوان عالم صغیر یاد میشود. شاید این اصطلاح را شنیده و یا دیده باشید. در مبانی عرفانی معمولاً از این عنوان بسیار استفاده شده است. افرادی مانند ابن عربی و مولوی در این خصوص نوشتهها و کتابهای مختلفی دارند که موضوع را تشریح میکنند.
تعریفی که از عالم صغیر میشود مساوی با انسان معنا شده است.
در این میان اصطلاح دیگری نیز در کنار آن قرار میگیرد که نام عالم کبیر را بر آن نهادهاند. از عالم کبیر به معنی کل جهان هستی ( هر آنچه بوده، هست و خواهد بود ) نام برده شده که در کنار عالم صغیر معنا میدهد.
عالم صغیر اصطلاحی است که از قدیم الایام در مورد آن صحبت و گفته شده؛ البته با نامهای متفاوت و از زوایای مختلف. در یونان قدیم افلاطون در رسالهایی صحبت از چهار عنصر اصلی ( آب، خاک، باد و آتش ) کرده و روح ( عالم صغیر ) را مرکزیت آن قرار داده است. در تفکرات هندوان نیز این موضوع قابل مشـاهده است. در مکتب یهود نیز این مورد دیده میشود. چنانکه ایشان در این خصوص میگویند : عالم خلقت بر اساس عالم صفات آفریده شده و اجزاء و عناصر این عالم اجزاء و عناصر پیکر اوست. پس عالم، عالم کبیر و آدم، عالم صغیر است.
اندیشه عالم صغیر از آنجایی شکل میگیرد که عرفا و فلاسفه دریافتند که انسان تنها موجودی است که تمامی اوصاف الهی را داراست. موجودی که میتواند خیر یا شر، زشتی یا زیبایی، موت یا حیات و باقی صفات را در زمین جاری کند. صفاتی که خداوند متعال به وی داده است. اینکه گفته میشود : خودشناسی اولین گام در خداشناسی است، از همین دیدگاه نشات میگیرد. چرا که عالم جسمانی که انسان در مرکز آن قرارد دارد، نمونه کوچک شده جهان هستی و بالطبع آن خالق است. به نظر میرسد علت نام گذاری انسان به عالم صغیر به دلیل ساختار جسمانی باشد و نه کم بودن یا ناقص بودن صفات الهی.
اینکه انسان در وجود خود ( چه در عالم جسمانی چه در عالم روحانی ) تمامی صفات و اجزای جهان هستی را در خود دارد، مسئلهایی کوچک یا بی اهمیت نیست. بطوریکه در تعریف بسیاری از عرفا و اندیشمندان : انسان کامل است که معنی به جهان هستی میبخشد. کمال جهان هستی به وجود انسان است. زیرا انسان به منزله روح کالبد جهان است و مجموع عالم صغیر و عالم کبیر ، انسان کبیر نامیده میشود.
همچنین برخی عرفای دیگر میگویند : اگر اجزاء آدم از یکدیگر جدا شوند، شبیه عالم کبیر است و تمام اجزای بدن بدون تردید مشابه هم – عالم صغیر و عالم کبیر – هستند.
این وجود عالم صغیر است که درنهایت به انسان کامل میرسد و آن موقع است که لفظ جانشینی خدا ( خلیفه الله ) برازنده اوست.
وظیفهایی که تک تک انسانها عهدهدار آن هستند این است که تبلور اسماء و صفات خداوند باشند و آنها را بصورت بالفعل نمود عملی بخشند.