در چند نوشتار گفتیم که آدم به صورت خدا آفریده شد و گفتیم که تمام خصایص در آدم نهادینه شده تا بتواند خلیفه الله شود.
اما سوال اینجاست : چطور میتوان به کمال رسید؟
انسان فرزند آدم است و به تمام حقایق مربوط به خدا محیط. او میتواند خدا را در همه چیز عالم ببیند و چشم او هیچ حجابی ندارد. او میتواند تمام تجلیات خداوند را بپذیرد و قبول کند. این بدان علت است که او خود را شناخته و اجازه نداده میل و خواستههایش حجابی بین او و خدا ایجاد کند. در این بین انبیا و اولیای الهی میتوانند راهگشای بسیار خوبی برای نسل آدم باشند. ایشان راه و روشهایی را معرفی میکنند که به کمک آنها میتوانیم اندیشه، عقیده و کارها و افعال خود را با خداوند دریک راستا قرار دهیم. ذکر نکتهایی خالی از لطف نیست و آن اینست که : ما نمیتوانیم فقط بر مبنای فهم خودمان از اسامی خدا برداشتی داشته باشیم. چرا که این برداشت برای هر فرد متفاوت است.
مثلاً برداشتی که یک فرد از موضوع عدل خداوند دارد با برداشت فرد دیگرتفاوت دارد. چرا که هر کدام بر اساس فهم خودشان آن موضوع را درک میکنند. ضمن اینکه فهم هر فردی وابسته به آن فرد است و نمیتواند برای تمامی افراد یکسان باشد. در این حالت اگر بخواهیم فهم و برداشت یک فرد را ملاک قرار دهیم، خطر تکبر را در پی خواهد داشت که در نهایت قضیه به دیکتاتوری و گمراهی منجر خواهد شد. به همین دلیل نقش اولیای الهی در این میان بیشتر احساس میشود.
پس هدف و تلاشی که انسان میبایست در این مسیر انجام دهد نه کسب اوصاف الهی که بایستی خالی شدن از اوصاف بشری باشد. چرا که این اوصاف از خودخواهی و هوی و هوس منشعب میشوند. در این حالت و به تدریج فرد از آن اوصاف بشری خالی شده و خود را محو میکند و تنها چیزی که از او باقی میماند وجهی است که به سوی خلقت و خدای خالق است.
به نظر میرسد بالاترین آرمانی که یک فرد میتواند به آن دست پیدا کند همین عبد بودن است.
مقامی که از آن به عنوان مقام کمال یاد میکنیم این است که انسان از انسان بودن خویش رها شده و خود را به عنوان فردی مستقل محو کند. در این حالت او به عنوان صورت خدا کاملاً به اثبات میرسد.
پس میتوان اینگونه نتیجه گرفت :
راه کمال مسیری است که انسان بایستی از خود عبور کند ( محو شود ).
این ممکن نیست مگر آنکه خود را بشناسد، وظیفهایی که در این زندگی دارد را بداند، جایگاهی که در این عالم به او داده شده را ارج نهد و از همه مهمتر آناست که بداند خداوند او را به صورت خود آفریده و تمام خصایص را در او نهاده است. پس میبایست آنگونه که خداوند به جهان هستی مینگرد، او نیز باید همانگونه نگاه کند.