هر کسی در زندگی آرزو یا آرزوهایی دارد که همواره یا به آنها فکر میکند و میاندیشد یا به دنبال تحقق آنهاست. قرار نیست در مورد چگونگی یا بهدستآوردن آرزوها یا راهکارهای مختلف آن صحبت کنیم. چرا که در تخصص من نیست ( در صورت نیاز میتوانید مطالب مربوطه را از اینجا مطالعه و دنبال کنید). قصد داریم به زمان رسیدن و بعد از آن بپردازیم.
اگر از کسانی که در این وادی سیر میکنند ( یا از هر شخص دیگر ) بپرسید : چرا دنبال آن آرزو یا هدف هستی؟ به چند جواب کلی میرسیم : دوست دارم پولدار شوم. دوست دارم آرامش داشته باشم. دوست دارم خوشبخت شوم. دوست دارم مشهور شوم و جوابهایی از این دست.
از شخصی پرسیدم : تو با چه مقدار پول راضی میشوی؟ اول گفت : دو میلیارد و بعد از مکثی کوتاه دوباره گفت : ده میلیارد تومان باشه خیالم راحته. پرسیدم : ده میلیارد داشته باشی بیشتر نمیخوای؟ صحبت کردیم و به این نتیجه رسید که اگر صد میلیارد تومان داشته باشد، هم می تواند برای خودش خرج کند و هم به دیگران کمک کند. بحث ما به درازا کشید. در آخر صحبت آن دوست عزیزم متوجه شد که هر چه عدد و رقم بالاتر باشد باز هم به دنبال بیشتر از آن است.
این یک قاعده کلی است : هر چیزی که ما برای به دست آوردنش تلاش میکنیم، هنگامیکه به آن خواسته میرسیم، بعد از مدت کوتاهی برای ما پوچ میشود.
بعد از پوچ شدن آرزو یا هدف اولیه به دنبال آرزوی دوم میرویم و به همین منوال ادامه خواهیم داد. لزومی ندارد که جنس آرزوهایی که داریم یکسان باشند. مثلاً ممکن است فردی که تا دیروز دنبال کسب درآمد زیاد بوده و اکنون به دست آورده، بعد از آن دنبال آرامش خود باشد. یا فردی که هدفش کسب مدال طلای المپیک بوده پس از آن، فکر سر و سامان دادن به زندگی شخصی و خصوصیاش باشد.
قصد ندارم تا بگویم این کار ( یعنی آرزوهای متعدد و تلاش و رسیدن به آنها ) کار عبث و بیهودهایی است. اصلاً و ابداً. میخواهم دیدگاه و زاویه دیدمان را عوض کنیم. سخن من این است : آمال و آرزوها پس از تحقق برایمان پوچ می شوند.
حال با سوال اساسی روبرو میشویم : چرا؟
خاصیت دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، به زندهبودن است. زندگی یعنی حیات. یعنی هر روز منتظر اتفاقات تازه و جدید. یعنی پویایی. چرا که همین پویایی، تلاش و خواستن است که ما را زنده و سرحال نگه میدارد. در این زندگی ، حیات به معنی حرکت است. حرکت به سمت نیازها و آرزوها. حال تصور کنید اگر قرار به حرکت نبود، ما بعد از بهدست آوردن اولین آرزو یا هدفی که داشتهایم، در همان نقطه ثابت میماندیم؛ حرکت از ما گرفته میشد. دیگر پویا نبودیم و مفهوم زندگی جای خود را از روان بودن به ساکن بودن تغییر میداد و همه میدانیم هر چیزی که روان نباشد به مُردابی بدل خواهد شد که همه چیز را در خود میکِشَد. پس میتوانیم بگوییم : این پوچ شدن نه تنها به ضرر ما که به نفع ما هم هست.
لذا به عنوان یک دوست پیشنهاد میکنم به دنبال هدف و آرزوهایی باشیم که پس از به دست آوردن مدت زمان بیشتری بگذرد تا برایمان پوچ شود. یا بهتر است بگویم : دنبال هدفی باشیم که پوچ نشود.
2 پاسخ
اگر اهدافی که انتخاب می کنیم دارای محدودیت باشند به همین درد دچار خواهیم شد.
به نظر من درکِ مفهوم آرزو، خود مقولهای مفصل است.
خیلی از انسانها حتی نمیدانند آرزو چیست، برداشت درستی از آن ندارند. اصلا بین آرزو و هدف تفاوتی قائل نمیشوند.
هدف باید ما را به هماهنگی درونی و شادی برساند.
به قول جیم ران: اگر شما یکمیلیون دلار ببرید بازهم اولین کاری که باید انجام دهید میلیونر شدن است.
به دوستان پیشنهاد میکنم مقالهی «تفاوت بین رؤیا، خیالپردازی و آرزو» را مطالعه کنند:
http://www.moasherati.com/1397/03/10/dreamwish/
محمد عزیز
صحبت من تفاوت بین آرزو یا رویا یا هدف نبود … بحث پوچ شدن آن هدف یا آرزوست که بعد از به دست آوردن آن است … هر اسمی روی آن بگذاریم فرقی نمیکند
در این نوشتار و البته نوشتارهایی که در آینده خواهم نگاشت، صحبت در مورد برخی قوانین خواهیم داشت
این یکی از همان قوانین بود