در مورد خیال و عالم مربوط به آن بطور مختصر در مقالهایی صحبت کردیم و گفتیم که انسان در عالم خیال که حیطه تکوین خودش به شمار میرود، میتواند خالق باشد.
در این نوشتار قصد آن داریم تا در مورد عالم خیال بیشتر صحبت کنیم.
عالم خیال عالمی است که فقط انسان میتواند آن را خلق و ایجاد کند. این عالم از یک سو حقیقی و از سویی دیگر مجازی است. چراکه برای خلق هر چیزی نیاز به علم و دانش است و مهمتر از آن شهود. این شهود میتواند شهود ظاهری باشد ( یعنی چیزی که با چشم دیده میشود ) یا شهود باطنی ( چیزی که با چشم دل میتوان دید ).
پس اگر انسانی میخواهد چیزی را در عالم خیال خود خلق کند بایستی بخشی از آن را شهود کرده باشد تا بتواند آن را خلق کند.
بگذارید مثالی بزنم : آیا ما میتوانیم تصور کنیم که در کنار سواحل برمودا، در حال اسکی روی آب هستیم؟ یا آنکه میتوانیم خیال کنیم که بر روی صندلی چوبی خود در جنگلی نشسته و قهوه مینوشیم در حالیکه حرکت ابرها را در آسمان نظاره میکنیم؟
پاسخ سوالهای فوق بلی است.
حال آیا میتوانیم تصور کنیم فرشتگانی که در درگاه خداوند هستند به چه صورت و روشی خدا را عبادت میکنند؟ یا آنکه موجوداتی که در کهکشانهای دیگر زندگی میکنند چه نوع تکنولوژیهایی دارند؟
پاسخ این سوالات خیر است.
در سوالهای اولیه آن چیزی که ما در عالم خیال خود بوجود آوردیم ناشی از اطلاعات و دانشی بود که داشتیم. علم ما بر وجود و چگونگی ساحل دریا، اسکی، آب، صندلی، جنگل و هزاران مورد دیگر بود که توانستیم این نوع مکان و احوالات را ترسیم و خلق کنیم. چراکه به بخش اعظمی از اطلاعات دسترسی داشتیم و تجربهاش کرده بودیم.
ولی در مورد سوالات دوم، چون اطلاعات و دانش بسیار اندکی داریم نمیتوانیم این خلق را انجام دهیم.
البته ذکر این نکته ضروری است که بدانیم حتی با دانستن یا حتی فکر کردن به هرچیزی، میتوانیم عالمی را خلق کنیم. ولی مهم آن است که بدانیم خلقی که انجام میدهیم با حقیقتی که در مورد آن وجود دارد چقدر نزدیک بههم باشند.
مثلاً اگر بخواهیم تصوری از عبادت فرشتگان به درگاه خداوند کنیم تخت بزرگی را متصور میشویم که نوری در بالای آن قرار دارد و فرشتگانی که با دو بال، در حال سجده هستند. آیا این تصور صحیح است؟ به نظر من بدترین تصوری که میتوانیم در این خصوص داشته باشیم همین است.
بر گردیم به بحث اصلی.
تا اینجا متوجه شدیم که برای خلق نیاز به داشتن اطلاعات است که این اطلاعات از مشاهدات عینی ما نشات میگیرد. اما بخشی از عالم خیال به تصوراتی است که غیر حقیقی است. این خصوصیت عالم خیال همانند آن است که ما تصوری از خدا داشته باشیم. چرا که خدا هم هست و وجود دارد و هم نیست و عدم است. از این نظر که هست باید بگوییم هست؛ ولی از طرفی چون نمیتوان او را دید یا مشاهده کرد پس نیست. چرا که عالَم از یک معنی ظهور و تجلی خداوند است.
پس میتوان اینگونه نتیجه گرفت :
خیال عالمی است که بین عالم جسمانی و عالم روحانی قرار دارد.
عالم جسمانی همان عالمی است که در آن حضور داریم و در آن بصورت جسمانی به زندگی میپردازیم و عالم روحانی عالمی است که در آن ادراکات فرد حرف اول و نقش پررنگ و به سزایی دارند.