میدانیم که خداوند، انسان را به هیبت خودش آفرید و از طرفی انسان در همان ابتدای امر علم الادم اسماء کلها ( علم همه چیز را به آدم آموخت ) بود. یعنی تمام قوه و صفات خداوند را در خود داشت. انسان در حالت بالقوه به صورت خداست؛ ولی در عمل همواره میتواند به هر صورتی درآید. این صورت میتواند، صورت یک ولی، نبی، شیطان، حیوان یا هر چیز دیگری باشد.
در واقع انسان جمع صفات است. غیر از انسان تنها یک مخلوق دیگر وجود دارد که این صفات را در خود داراست : عالَم.
منظور از عالَم تمامی آنچه از ابتدا بوده و تا انتها بوجود خواهد آمد است که انسان نیز بخشی از این عالَم به شمار میرود. به تعبیری عالَم مجموعه احکام و آثار اسماءالله است.
البته در این میان یک تفاوت اصلی وجود دارد. با آنکه عالَم و انسان بالقوه دارای صفات خدا هستند، ولی عالَم و انسان محتاج وجود خداوند میباشند؛ در حالیکه خداوند، محتاج و نیازمند نه انسان است و نه عالَم. در تعریفی دیگر عالَم و انسان مانند آیینهایی هستند که فقط منعکس میکنند و تصویری مجازی هستند. تصویر حقیقی خداوند است که آیینه وظیفه انعکاس آن را دارد.
در این میان عالَم بصورت کامل آن چیزی را که بر او میتابد را انعکاس میبخشد و نشان میدهد. ولی انسان به واسطه داشتن قوه اختیار میتواند بخشی را منعکس کرده و بخشی دیگر را انعکاس ندهد. قوه اختیاری که انسان در بین موجودات و عالَم دارد یکی از وجه تفاوتهای اوست. چرا که عالَم، اختیاری از خود نداشته و بر اساس برنامه و شرح وظیفهایی که برایش مشخص شده رفتار میکند.
به عنوان مثال یک درخت سیب تا زمانی که زنده است فقط میتواند میوه سیب داشته باشد و نه میوه گلابی. چراکه شرح وظیفهاش تعریف شده است یا مثلاً در سال خشکسالی نمیتواند بگوید : امسال خشکسالی است؛ ولی من میوه میدهم که انسانها زنده بمانند !
این شرح وظیفه به واسطه نداشتن قوه اختیار همیشه و در همه حال ثابت است. ورودیها ثابت و در نتیجه خروجیها هم ثابت است. ولی یک انسان در طول زندگی خود به واسطه داشتن قوه اختیار، هر لحظه و هر آن میتواند وضعیتی متفاوت داشته باشد.
اگر در زندگی روزمره خود بنگریم این مورد به وضوح دیده میشود. مثلاً طی دو روز که آب و هوا، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و هزاران موضوع دیگر ثابت باشد، فرد حالتهای روحی و رفتاری متفاوتی از هم دارد. بخشی از این نوع احوالات متفاوت ناشی از همان قوه اختیاری است که انسان از آن بهرهمند است.
در این جا ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که عالَم در کلیت زمانی و مکانی خود چشم انداز بینهایت وسیعی از قابلیتهای وجود خداوند را ارائه میدهد و به علتی که ذکر شد ( نداشتن قوه اختیار ) این قابلیتها اولاً بصورت کامل و دوماً بصورت منفک و پراکنده ( یا به قول عرفا کثرت ) وجود دارند.
از زاویهایی دیگر میتوان اینگونه گفت :
خدا عالَم را آفرید که کثرت اسماء و انسان را آفرید تا وحدت اسماء خودش را نشان دهد.
در این خصوص بیشتر خواهیم نوشت.
همراه باشید.