می‌دانیم انسان موجودی است که می‌بایست به مقام نمایندگی خدا ( خلیفه اللهی ) دست پیدا کند. در مقاله جانشین چه کسی است؟ از چند خصوصیت جانشین صحبت کردیم و گفتیم که این بخشی از خصوصیاتی است که یک جانشین بایستی داشته باشد.

یکی دیگر از این خصوصیات صالح بودن است.

صالح به معنای شایسته و لایق است. در برخی کتب و متون عرفانی، انسان صالح را فردی که عمل خوب و نیکو داشته و هم اوست که می‌تواند مظهر وجود خداوند باشد، تعریف شده است. در کتاب کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، انسان صالح را دقیق و زیبا تعریف کرده است : انسان صالح انسانی است که به صلح رسیده باشد.

وقتی صحبت از صلح می‌شود بایستی بررسی کنیم که مراد از صلح چیست؟

انسان در طول زندگی خود سختی‌ها و مشکلاتی را روبروی خود دیده و تلاش می‌کند تا بر آنها فائق آید. این مسائل برای تمامی انسانها وجود داشته و راه گریزی از آن نیست. نکته‌ایی که قصد اشاره به آن را دارم این است : هنگامی‌که مشکلی برای فرد پیش می‌آید، در بیشتر اوقات آن فرد خود را داخل بحران دیده و تصمیم‌گیری برایش سخت می‌شود (در مورد مدیریت بحران اینجا را بخوانید ). در آن هنگام افکار منفی به ذهنش هجوم کرده و به همین سبب ضمن آن‌که نمی‌تواند به درستی تصمیم بگیرد، نسبت به هر شخصی اظهار نظر منفی کرده یا او را به باد ناسزا می‌گیرد. گاهی علت اتفاق فرد نیست؛ بلکه یک حادثه طبیعی مانند سیل و یا زلزله می‌باشد.

صحبت من پیرامون نوع اتفاقات که از چه طریق رخ می‌دهد نیست؛ چون می‌دانیم که از این اتفاقات و حوادث نمی‌توان فرار کرد. بحث بنده بر سر عدم داشتن حس تنفر یا تضاد نسبت به آن است. وقتی قبول کنیم که آن حادثه بخشی از زندگی بوده ( هر چند بخش سخت و تلخ زندگی ) در آن صورت دیگر با آن قضیه تضاد پیدا نمی‌کنیم. دیگر حس بدی نسبت به آن نداریم.

وقتی فردی سخنی به ما می‌گوید یا حرکت و رفتاری می‌کند که مورد قبول و تایید ما نیست، بایستی به آن فرد و دیدگاهش احترام بگذاریم. حتی ممکن است آن دیدگاه برخلاف بسیاری از قوانین، احکام دینی یا رفتارهای اخلاقی و اجتماعی باشد. این‌که ما بخواهیم با آن فرد وارد تقابل شویم، راه درستی نیست.

انسان صالح انسانی است که در این موارد و موارد مشابه آن، هیچگونه تضادی با شخص یا حادثه طبیعی ندارد و آن را همانگونه که است، می‌پذیرد. اگر زلزله‌ایی رخ دهد و تمام دارایی و اموال او را خراب و ویران کند، به زمین و آسمان ناسزا نمی‌گوید، حالت افسردگی نمی‌گیرد. بلایای طبیعی را قبول می‌کند و می‌داند که این هم جزئی از قوانین هستی است. اگر فردی فوت کند به جای گریه و شیون و زاری می‌گوید : انالله و انا الیه راجعون.

او کسی است که نسبت به همنوع خودش احساس تنفر نمی‌کند و از کسی بی زار نیست. او همه را دوست دارد و به همه چیز و همه کس عشق می‌ورزد. عیسی مسیح ( ع ) در مورد انسان صالح می‌گوید : حتی دشمنان خودتان را دوست داشته باشید و به آنها محبت کنید.

آرامش نداشتن و داشتن تضاد با هر چیزی، فرد را بیمار کرده و باعث بوجود آمدن مشکلات بسیاری می‌شود. صلح با هستی و طبیعت که انسانها نیز بخشی از هستی هستند، یکی از بزرگترین موهبت‌هایی است که شخص می‌تواند به آن دست پیدا کند.

این امر یک گام عملی و مهم و اساسی برای خلیفه الله شدن است.

 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید
Facebook
Twitter

شاید این مطالب هم برای شما جالب باشد:

2 پاسخ

    1. در مورد صلح که در این مقاله و مقالاتی دیگر صحبت خواهیم کرد بحث زیبایی است که اگر فرصتی حاصل شد بیشتربه این مقوله میپردازیم
      متشکرم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب اخیر