چندی پیش در یکی از گروه‌های تلگرامی پیامی دیدم که برایم جالب بود : این مرحله به مرحله پیش رفتن‌هاست که زندگی رو شیرین میکنه. منحرف کردن مشکلات از مسیر زندگی خیلی موثرتر از مقابله با آنهاست.

متن را که خواندم، فکرهای عجیب و غریبی در ذهنم شکل گرفت. این‌که واقعاً ما باید مشکلات را از مسیر زندگی منحرف کنیم؟ با آن‌که نویسنده‌ی پیام را کاملاً می‌شناختم و با خصوصیات رفتاری و فکری او آشنا بودم، ولی این متن چیز دیگری بود. متفاوت از آنچه نویسنده فکر می‌کرد و عمل می‌کرد.

مشکلات همیشه و در همه حال پیش روی ما هستند و همین مشکلات هستند که باعث می‌شوند ما زندگی یکنواختی نداشته باشیم. خاصیت انسان این است که در هر لحظه باید انتخاب کند؛ آن هم انتخابی که دایره‌ی آن بسیار بزرگ است. یکی از تفاوت‌هایی که انسان با سایر موجودات دارد، انتخاب‌های بسیاری است که می‌تواند انجام دهد. اگر مشکلی در کار و زندگی روزمره نبود، ما یک زندگی ماشینی داشتیم و مانند ربات فعالیت می‌کردیم.

مشکلات یکی از ارکان زندگی هستند. این مشکل حتماً نبایستی بصورت حاد و غافلگیر کننده و دارای درگیری زیادی برای ما باشد. بطور مثال فرض کنید قصد داریم مسیری را با خودرو شخصی طی کنیم و برای رسیدن به مقصد سه گزینه  وجود دارد. انتخاب کردن بین آن سه گزینه می‌شود مشکل. چراکه لحظه‌ایی که می‌خواهیم انتخاب کنیم دوری و نزدیکی، بار ترافیکی، زمان رسیدن به مقصد و مواردی دیگر در ذهنمان خطور می‌کند که می‌بایست با توجه به جمیع شرایط یکی از مسیرها را انتخاب کنیم.

اینکه بخواهیم در مقابله و مواجهه با مشکلات از آنها فراری باشیم و آنها را منحرف کنیم، به نوعی گول زدن خودمان است ( هر چند ممکن است آن مشکل بومرنگ وار دور بزند و این دفعه نه از روبرو بلکه از پشت سر به ما برخورد کند ). چرا که اگر ما نتوانیم اولین مشکل را حل کنیم، قاعدتاً نمی‌توانیم برای دومین مشکل راهکار پیدا کنیم و این روند تسلسل ما را به جایی می‌رساند که دیگر نه می‌توانیم فکر کنیم و نه توانی برای عمل کردن داریم.

مانند کسی که میخواهد در مسابقه‌ایی شرکت کند و وزنه‌ایی را بلند کند، روزها و هفته‌های بسیاری را تمرین می‌کند. از وزنه‌های کوچک شروع می‌کند تا به آن وزنه مورد نظر برسد. وقتی او از تمرین فرار کند یا صرفاً با وزنه‌های کوچک تمرین کند، قطعاً در مسابقه پیروز نخواهد شد.

رویارویی و مقابله با مشکلات ما را قوی می‌کند و آن‌گاه است که می‌توانیم تصمیمات مهمی بگیریم و راه‌های درستی را در پیش گیریم. نتیجه مقابله کردن با مشکلات زمانی کارکرد خود را کاملاً نشان می‌دهد که ما از آن مشکل درس و عبرت گرفته باشیم ( رجوع کنید به مقاله عدم توانایی مدیریت بحران ). این‌که از مشکلات فرار کنیم، آن‌ها را مدیریت نکنیم، با آن‌ها مقابله نکنیم، چیزی جز از دست دادن تمرین برای حل دیگر مشکلات نیست و تنها فردی که در این میان متضرر خواهد شد خود ما هستیم و نه شخص دیگری.

البته ممکن است در این بین، مشکلاتی هم رخ دهد که در حیطه سواد یا تجربه ما نباشد. در این صورت باز هم نباید آن‌ها را نادیده گرفت یا فرار کرد. بلکه بایستی با یک مدیریت صحیح، آن مشکل را به فردی سپرد که قبلاً تجربه و مهارت حل آن نوع مشکلات را داشته باشد. کسی‌که از مشکلات قبلی که در آن مورد خاص وجود داشته، با سربلندی عبور کرده است.

رویارویی با مشکلات و غلبه بر آنها احساسی در وجود انسان برمی انگیزد که نمی‌توان آن را وصف کرد و بعد از آن است که انرژی دوچندانی در خود حس می‌کنیم که قادر خواهیم بود تمامی مشکلات دیگر را نیز با موفقیت به سرانجام رسانیم.

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید
Facebook
Twitter

شاید این مطالب هم برای شما جالب باشد:

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب اخیر