در یکی از نوشتارها صحبت از صفات الهی کردیم و گفتیم : صفات الهی مجموعه ناقصی است که انسان در طول سالیان با خواندن کتب و متون الهی و رجوع به هستی به آن دست پیدا کرده است.
نگاهی که برخی عرفا به موجودات دارند جایگاه انسان را به عنوان صورتی انسانی – الهی میدانند. چرا که ایشان معتقد هستند که انسان بسیار بیشتر از سایر موجودات به اوصاف الهی خو گرفتهاست. زیرا تجلی اوصاف عقل و کلام نشانه وجه تمایز انسان نسبت به سایر موجودات است.
ولی انسانی که میخواهد فراتر از حیوان باشد، میبایست دیگر صفات الهی یعنی اوصافی مانند بخشندگی و عدالت را که در انسان مستتر است آشکار سازد. عرفا گاهی اوقات به این صفات اخلاق عرفانی میگویند.
اخلاق عرفانی بر مبنای هستی شناختی استوار است. این اخلاق در وجود انسان قرار دارند و میتوان گفت که انسان حامل این موارد است.
اخلاق عرفانی است که تعیین کننده میزان حضور وجود ما در کمال است. هر انسان برای نزدیکتر شدن و درک بهتر خداوند میبایست بخشندهتر، عادلتر و با اکرامتر نسبت به حالت طبیعی خود باشد. برعکس هرچه ظلم، غرور و بخل در انسان بیشتر باشد، آن نشانه ضعف انعکاس نور الهی در فرد است.
خواجه نصیرالدین طوسی میگوید : عنصر کلیدی در روح انسان با فضیلت، همان اعتدال در میان فضایل اخلاقی است و این تعادل وابسته به عقل و تشخیص حکیمانه روابط و جوانب است.
در نگاهی دیگر میتوان گفت عدالت بیش از حد به ظلم منتهی میشود و بخشش خارج از اندازه بدون عدالت، به هرج و مرج منتهی خواهد شد. در اخلاق مهمترین چیز اعتدال است.
از طرفی وصل شدن انسان نیز به اسماء و صفات الهی بسیار دشوار به نظر میرسد. چراکه تمامی اسماء و صفات در یک جایگاه قرار ندارند. بلکه هر کدام جایگاههای مختلفی دارند. به عنوان مثال علم بدون اراده و اراده بدون حیات معنا نمیدهد. چرا که خداوند کاری را بدون علم انجام نمیدهد و بدون علم نیز چیزی اراده نمیکند و علم بدون حیات ممکن نیست.
اگر انسان میخواهد به مقامی درخور نام انسان برسد و کمال را درک کند، میبایست اخلاق عرفانی را سرلوحه کارها و اعمال خود قرار دهد تا آنگاه بتواند به مقام خلیفه الهی دست پیدا کند.